شاید کسی نداند سیس آباد که امروز برخیها از محرومیتها و نبود امکانات در آن میگویند چه تاریخ پر رونق و باشکوهی داشته است که هنوز هم هر وقت حرف آن می شود اهالی به پیشینه محله زندگیشان می بالند.
قرنها پیش ساکنان این آبادی برای درامانماندن از حملات وحشیانه مغولان، ترکمنها و راهزنان دست به دست هم دادند و شش قلعه بنا کردند؛ قلعههایی که بخشهای به جای مانده از آن نشان میدهند چگونه چند قرن بهخوبی از جان، مال و آرامش این مردم حفاظت کردهاند و اگر به دست ساکنان تخریب نمیشدند، امروز برای آنها درآمدزایی بسیاری از طریق جذب گردشگر نیز به ارمغان میآوردند.
در گذشته اهالی سیسآباد به دلایل متعددی همواره مورد احترام ساکنان روستاهای مجاور بودند. به نقل اهالی از مهمترین دلایلش، سواد خواندن و نوشتن حدود سی نفر از اهالی روستا بود. نقل است در سه مکتبخانه به کودکان آموزش داده میشد و باعث شده بود مردم از روستاهای مختلف برای خواندن یا نوشتن نامه به سیسآباد مراجعه کنند و آن را به نام «سیسواد» بشناسند.
شاید بتوان گفت از میان روستاهایی که در چهار دهه گذشته به شهر مشهد الحاق شدهاند، از لحاظ گسترش جمعیت و تغییر شکل بافت، سیسآباد شاهد بیشترین تحولات بوده است؛ روستایی که در گذشته با نام «سیسواد» شناخته میشد در سال1386 با ساخت اولین شهرک(سبحان) در همسایگیاش به شهر مشهد پیوست.
پس از آن ساخت خانههای مسکونی روی زمینهای کشاورزی که بخش شایان توجهی از میوه و گندم مشهد را تأمین میکرد، شدت بیشتری گرفت، بهطوریکه جمعیت صدها خانواده روستا در طی چهار دهه گذشته بدون محاسبه شهرکها به بیش از دهها هزار نفر رسیده است.
در چهل سال گذشته بافت تاریخی روستای سیسواد به دست ساکنان جدید و قدیمش بهسرعت تخریب شد و بهجای دیوارهای تاریخی و مرتفع، معابر کمعرض و غیراستاندارد شکل گرفتند. با افزایش حضور مهاجران از دیگر نقاط کشور، بهویژه شهرها و روستاهای سه استان خراسان بزرگ، سیستانوبلوچستان و یزد به این آبادی، سرعت تخریب خانههای بزرگ روستایی نیز شدت گرفت و آنها مدام کوچک و کوچکتر شدند و البته ساکنانش متناسب با محدودهای که مهاجران در آن زندگی میکردند، نام همان شهر را گرفتند.
سیل مهاجران و تمایز گسترده فرهنگی در میان ساکنان جدید و قدیمی اختلافات زیادی را پیش آورد، اما با فرهنگ غنی روستای سیسآباد، خیلی زود ریشه کدورتها میخشکید و حتی ارتباطها با وصلتهای خانوادهها شدت میگرفت. برای دانستن بیشتر از هویت این محله همراه با ساکنانی میشویم که سنوسال بیشتری دارند.
سیدعلی سیدی60 ساله است و از اهالی قدیمی سیسآباد. او خاطرات زیادی از گذشته محله یا همان روستای خود دارد؛ خاطراتی که یادآوری تکتک آنها لبخند بر لبان گوینده و شنونده میآورد. کودکی سید داخل قلعهها، باغهای بزرگ میوه، جویهای آب روان، کوچهباغها و مزارع کشاورزی و... گذشته است.
همه خانههای روستا در شش قلعه قرار داشتند به نامهای قلعه نو، نقیب، مسجدی، داروغه، عیشآباد و کناری که درهای بسیار بزرگ و محکمی داشتند
او تلاش میکند با توصیف جزئیترین ویژگیهای گذشته روستا بتواند روزهای سرسبز و شیرین گذشته را برایمان ترسیم کند تا حسرت نبود تصاویر گذشته بر دلمان نماند. سید پیش از هرچیز دوست دارد درباره قلعهها صحبت کند. حرفهایش ما را میکشاند به همان روزهایی که همزمان با سپیدهدم و بازشدن درهای قلعه یک روز نو در آبادی آغاز میشد و زندگی با همه سادگی در آن جریان مییافت.
سید تعریف میکند که همه خانههای روستا در شش قلعه قرار داشتند به نامهای قلعه نو، نقیب، مسجدی، داروغه، عیشآباد و کناری که درهای بسیار بزرگ و محکمی داشتند. البته برخی اهالی نامهای دیگری به قلعهها نسبت میدهند. او میگوید بخشهای مختلفی در این قلعهها قرار داشت. مانند قسمتهای بزرگی که به نگهداری دامها، محصولات زراعی و بهویژه گندم اختصاص داشت.
سیدعلی تعریف میکند: گندم از همهچیز برای مردم مهمتر بود. تا پیش از تقسیم زمینها، همه کشاورزان محصولاتشان را بهدقت وزن و مقدارش را ثبت میکردند و تحویل میدادند. گندمهای همه یکجا جمع میشد و مردم در طول سال برای مصرف خانوادهشان از مسئول آنجا گندم دریافت میکردند.
سیدعلی حرفهای زیادی برای گفتن دارد؛ از جریانهای سیال و شیرینی که بین زندگی روستاییها بود و سبکوسیاق و شکل آنها با امروز بسیار فرق میکرد. میگوید آن زمان بیکاری معنایی نداشت.
این موضوع را محکم و قاطع ادا میکند و ادامه میدهد: سیسواد حدود هزار هکتار زمین داشت و همه اهالی بهصورت خانوادگی در آنها به کشاورزی و دامداری مشغول بودند، تا اینکه مردان روستا بسیج شدند و برای تأمین آب مزارعشان تصمیم گرفتند از کشفرود مسیری ایجاد کنند.
البته در این راه چندین روستای دیگر هم از این آب استفاده میکردند. سید تعریف میکند: با وجود اینکه سنی نداشتم، شاهد بودم چقدر روستاییها تلاش کردند تا کار جوی به پایان رسید. آبی که از کشف میآمد، صاف و زلال بود، اما به مرور زمان از میزانش کاسته شد، تا اینکه از اواخر دهه پنجاه کشاورزان برای آبیاری مزارع و باغهایشان شروع به حفر چاه کردند.
مردم روستای سیسواد یا سیسآباد سرگرمی و رسوم خاص خود را در مناسبتهای مختلف داشتند. کشاورزان و دامداران پس از یک روز سخت کاری در خانه یکی از اهالی که سواد خواندن داشت، جمع میشدند و در کنار هم شب خوشی را میگذراندند. جالبی همنشینیها به این بود که میزبانان با خواندن کتاب از میهمانان پذیرایی میکردند.
سیدعلی در همه صحبتهایش سعی دارد اهمیت داشتن سواد برای مردم این روستا را گوشزد کند و تکرار حرفهایش به این دلیل است. میگوید: در بسیاری از شبها اهالی روستا پس از یک روز سخت کاری در خانه یکی از اهالی که خواندن میدانست، جمع میشدند و فرد میزبان تا نیمهشب برای میهمانان کتاب میخواند. البته باید تأکید کنم افرادی که خواندن و نوشتن میدانستند، جایگاه ویژهای در میان مردم داشتند.
شیرینی مرور خاطرات برایش آنقدر شیرین و جذاب است که وقت تعریفکردن از آن چشمهایش را ریز میکند و با ولع میگوید: سه مکتب داشتیم که به مرور زمان و پس از ساخت مدرسه خجسته در حدود سال1340 به مرور تعطیل شدند. بانوان محله سیسآباد در طول روز کشاورزی میکردند و شبها در خانه به ساخت تسبیح گلی میپرداختند.
زهرا تکری یکی از اهالی قدیمی روستای سیسواد است و 70سالگی را پشت سر میگذراند. از نوجوانی تا میانسالیاش را به کار و زحمت در مزارع و نگهداری از دامها مشغول بوده است. او میگوید: خانمها هر شب در خانههایشان تا نیمهشب به ساخت تسبیحهای گلی مشغول میشدند. تسبیحها پس از خشک و آمادهشدن در بازارهای مجاور حرم به فروش میرسید.
در اواسط دهه پنجاه مهاجرت به سیسآباد افزایش یافت. بسیاری از اهالی یک روستا بهصورت جمعی وارد سیسآباد میشدند و همین امر حتی باعث نامگذاری معابر آن محدوده به نام زادگاه این مهاجران میشد. با وجود این، اختلافی بین آنها نبود. برخی وقایع مانند پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی در اتحاد مردم نقش داشت. غلامحسین رفعتدوست یکی دیگر از ریش سفیدان محله سیسآباد است.
او همراه خانوادهاش در اوایل دهه پنجاه به محله سیسآباد آمده است. دوران نوجوانی و جوانی او در این محله همزمان شد با شدتگرفتن مهاجرت به سیسآباد، پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی. رفعتدوست با افتخار گریزی به آن روزها میزند و میگوید: وقتی من و خانوادهام به اینجا آمدیم، روستا بسیار زیبا و خوشآبوهوا با مردمانی مهربان و میهماننواز بود.
اهالی سیسآباد با آغاز حرکتهای انقلابی مردم ایران با علم و سوادی که داشتند، خیلی زود وارد بحثهای سیاسی شدند. جوانان روستا با شجاعت در محافل، حکومت طاغوت را نقد میکردند. آن سالها ما گروهی دوازدهنفره ایجاد کردیم که پیش از انقلاب اسلامی هر روز کارش شرکت در راهپیماییها بود. پس از پیروزی انقلاب نیز اولین پایگاه بسیج را در محله دایر کردیم؛ پایگاهی که بیشتر نوجوانان و جوانان در آن ثبتنام کردند.
پس از آن کارمان شده بود بحثهای سیاسی. هر روز به خیابان دانشگاه میرفتیم و با اعضای گروهکهای سیاسی گفتوگو و مجادله میکردیم و شبها برای تأمین امنیت به محلههایی مانند طلاب، طبرسی و محلات اطراف میرفتیم. در این مدت نیز اولین شهید محله به نام محمد مولایی را تقدیم انقلاب و کشور کردیم؛ شهیدی که با خونش زمینهساز حضور بیشتر جوانان در میدان شد.
با تخریب بسیاری از مزارع کشاورزی و تبدیل آنها به شهرک و خانههای مسکونی، بسیاری از فرصتهای شغلی برای اهالی سیسآباد از بین رفته است، اما همچنان دهها نفر از اهالی به ادامهدادن پیشه اجدادیشان از طریق کشاورزی مشغول هستند. حسن کیخا یکی از این کشاورزان است.
او علاوه بر زمین کشاورزی از پدرش، اعتماد مردم را نیز به ارث برد و پس از فوت او که رئیس شورای روستا بود، رئیس شورای اجتماعی محله و مسئول دفتر شورای حل اختلاف سیسآباد شد. رئیس شورای اجتماعی محله سیسآباد پیش از هرچیز میخواهد از برخی رسانهها بابت سیاهنمایی درباره محلهاش انتقاد کند.
او میگوید: متأسفانه در سالهای اخیر شاهد انعکاس اخبار نادرست زیادی از محله سیسآباد در رسانهها بودهایم. معمولا هر وقت نام این محله در رسانهای برده میشود، موضوع درباره وقوع جرم یا بروز حادثهای تلخ است. حتی گاهی گزارشهایی منتشر شده است که انگار مردم اینجا یا نیازمندند یا مجرم؛ درصورتیکه اینگونه نیست.
در بسیاری از معابر بهدلیل متصلنبودن انشعاب خانگی به شبکه فاضلاب شهری، امکان فرونشست زمین وجود دارد
باید بگویم اهالی این محدوده خونگرم و مهربان هستند. همچنین از اهالی قدیمی سیسآباد چندین شخصیت برجسته ازجمله مخترع، نخبه علمی و شخصیتهای برجسته لشکری و کشوری داریم.
کیخا اینبار با انتقاد از برخی مدیران ادامه میدهد: از زمان پیروزی انقلاب اسلامی اهالی این محله همواره پشتیبان نظام بودهاند و در صحنههای مختلف حضور داشتهاند، اما ما امروز حتی یک دبیرستان نداریم. همچنین از وجود یک مرکز درمانی شبانهروزی، فضای سبز، مرکز خرید، بانک و... محرومیم.
کلاسهای درس مدارس ما بیش از ظرفیتشان پذیرای دانشآموزان هستند و در بسیاری از معابر بهدلیل متصلنبودن انشعاب خانگی به شبکه فاضلاب شهری، امکان فرونشست زمین وجود دارد. ما آمادگی کامل داریم که در کنار مدیران همه این مشکلات را حل کنیم.
شهروند محله سیسآباد با اشاره به حمله عراق به کشورمان و اعزام داوطلبانه نزدیک به دویست کشاورز و دامدار به جبهه، ادامه میدهد: بیشتر مهاجران با فرهنگهای مختلف از دهه شصت به سیسآباد آمدند و خیلی زود با بومیان ارتباط برقرار میکردند.
یکی از عوامل این ارتباط سریع، پیشآمدن دفاعمقدس و همراهی مردم با هم بود. بسیاری از بومیان و مهاجران در کنار هم خانه و مزارع خود را رها کردند و برای حفظ امنیت و مقابله با دشمن راهی جبهه شدند.
از میان رزمندگان روستای ما سه نفر به نامهای شهیدان محمد جهانگیری، حسن محمدی و سیدحسن هاشمیزو در قامت سردار به شهادت رسیدند و چهارده شهید دیگر به نامهای جواد ابراهیمی، محمد کارگر، غلامرضا جاهد، سیدنقی سیدی، محمد عیدی، محمد کوهگرد، سیدمحمد شفائیان، سیدمحمود شفائیان، علی کریمزاده، محمد بلخی، عباس نوائیان، ابراهیم قائمی، کریم کاریزی و عبدا... نیکخلق نیز تقدیم کردیم.
از سال1398 دفتر تسهیلگری و توسعه محله سیسآباد در پنج حوزه اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، شهرسازی و مددکاری زیرنظر استانداری خراسانرضوی فعالیتش را در این محله آغاز کرد. کارشناسان این دفتر تلاش کردند در کنار برقراری ارتباط مؤثر با ساکنان این محله، به شناسایی مشکلات و برنامهریزی برای حل آن بپردازند.
کارشناس اجتماعی این مجموعه با اشاره به ظرفیتهای محله ادامه میدهد: مهمترین ظرفیت این محدوده، جمعیت جوان آن است؛ اگرچه با توجه به کمبود فضای آموزشی، مهارتآموزی و تفریحی برای جوانان شاهد رویآوردن آنها به مشاغل کاذب بودهایم.
عزیزه فرشکاران ادامه میدهد: ما با برنامههای آموزشی و ایجاد اشتغال تلاش کردیم سطح کیفیت زندگی را در محله افزایش دهیم. برای رسیدن به این هدف ابتدا ارتباط و تعامل سازنده خوبی با برخی نهادها و سازمانها بهویژه استانداری، کمیته امداد امام خمینی(ره)، سازمان فنیوحرفهای، صندوق کارآفرینی امید و شهرداری منطقه3 برقرار کردیم. پس از آن کوشیدیم با برگزاری جلسات آموزشی و مهارتافزایی در 26حوزه شغلی و تسهیل در روند دریافت تسهیلات به سمت توانمندسازی و ایجاد اشتغال در محله گام برداریم.
او در توضیحاتش به این موضوع اشاره میکند: با توجه به اینکه بیشتر بانوان در این محله خانهدار هستند، تلاش کردیم از تشکیل و فعالیت کارگاههای متعدد خانگی در محله بهویژه مشاغلی که از گذشته بوده است، مانند تولید صنایعدستی، ساخت عروسک، انواع بافتنی، فرتبافی، کلوچهپزی، تولید دستکش چرم و... حمایت کنیم.
با برنامههای آموزشی و ایجاد اشتغال تلاش کردیم سطح کیفیت زندگی را در محله افزایش دهیم
یکی از معضلات مهم در این محله، آمار زیاد ازدواج و طلاق زودهنگام دختران نوجوان است؛ موضوعی که کارشناسان اجتماعی و فرهنگی در این محله دلیل آن را نبود مراکز تحصیلی تکمیلی، تفریحی و مشکلات مالی میدانند.
موقعیت جغرافیایی: شمال شرقی شهر مشهد
در مجاورت:محلههای،طبرسی شمالی،خواجه ربیع و محدوده دروی
علت نامگذاری:با توجه به باسواد بودن حدود30 نفر از اهالی در گذشتههای دور نام سی سواد بر آن گذاشته شد.
ویژگی:از جمله روستاهای کهن و قدیمی که به شهر الحاق شده است.
مشکلات: مهاجرت از نقطه های مختلف به این محدوده، جمعیت زیاد ، نبود زیر ساختهای آموزشی و درمانی و فقر فرهنگی از مهمترین معضلات در این محله است.
مهدی سیدی، مشهدشناس در کتاب جغرافیایی تاریخی شهر مشهد درباره پیشینه این محله نقل کرده است: در اجارهنامه اولاد میرزا محسن رضوی (مورّخ 1129 ق) یک رقبه این است: «سیسآباد بلوک تبادکان، با باغات معینه، از جمله 28 زوج آن، چهار زوج» (شجرة طیبه، ص 256). در وقف نامه سعدالدین محمد وزیر (مورّخ 1087 ق) نیز «مزرعه سیساباد» مجاور مزرعه اَلهتیمور معرّفی شده است.
در وقفنامه کاملا کرمانی (مورّخ 1084، وقف مدرسه فاضلخان) هم یک رقبه وقفی «مزرعه سیسآباد، از مدار 28 زوج سه فرد» است. این مزرعه در طومار عضدالملک (مورّخ 1273.ق) مجاور مزرعه عوضی و هم «مزرعه زیرکن» و «مزرعه نوکاریز» معرفی شده است.
سیسآباد در حاشیه راست جاده کارخانه سیمان در دهه 80 به مرور ضمیمه شهر شد و اکنون جزو شهرداری منطقه 3 است